هفتاد و دو شاهد

آن شاهد بازاری وین پرده نشین باشد ...

هفتاد و دو شاهد

آن شاهد بازاری وین پرده نشین باشد ...

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

به زینب بگو

دلارام دایی

تو امید و نور

چشمان دایی


بیا قصه گویم

بعد بازی

تو فصلی دگر

از کتاب خدایی

 

من و خواهرم

دو دلداده بودیم

بیا تا بگویم

نشان جدایی

 

بخواب نازنینم

تا بگویم چرا

از آن پس بگوید

برادر کجایی ؟

 

 

بپرس از مادرت

رنگ پیشانی من

رنگ سبزو

فتح طلایی

 

کلاه خود من

سفت و محکم

جایی که چیده

افکار دایی

 

میان کوله پشتی

چه دارم بپرس

کجا می خورم

آ ب و هم غذایی

 

ببین زینبم

من هستم کنارت

بظاهر شدم

در گذشته فدایی

  • کامران آوینی

عکس بازسازی شده شهید بزرگوار محمود مهاجر

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • کامران آوینی